پارت ده

زمان ارسال : ۸۷ روز پیش

- امشب باید بریم خونه‌ی عباس.
نگاهمو از راهرو گرفتم و به بابا انداختم که مثل همیشه نبود. تمام صبحم فقط چند کلمه اونم فقط وقتی ازش سوال پرسیدیم صحبت کرده بود.
- چرا اون‌جا؟ اونم تو همچنین موقعیتی...
- منم عاشق ابروی کلفت و هیکل ورزشی عباس نیستم، دعوتمون کرده، می‌خواد بره سفر زیارتی.
- به سلامتی، حالا اگه نریم خیلی بد می‌شه؟
همین‌که اینو پرسیدم بابا با حالت تهدیدآمیزی گ

129
13,963 تعداد بازدید
79 تعداد نظر
26 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید