تعمیرکار به قلم میلاد سرداری
پارت شصت و چهارم
زمان ارسال : ۱۱۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
ارغوان با بیتوجهی خاصی روی میز نشسته بود و مشغول خوردن صبحانه بود. این اولین بار بود که روی دیگر او را میدیدم، از این نظر شبیه زهره خانم بود، ناگهان ساکت میشد و هیچ صدایی در جهان بجز آنکه دلش میخواست نمیتوانست دوباره وجودش را به تکاپوی زندگی باز ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
10👌🙏⚘