پارت دویست و بیست و هفتم

زمان ارسال : ۶۵ روز پیش

نگاه زن جوان فروکش کرد. تسلیم وار لبخندی زد و از پس آن آه کشید.
_ گفت می‌رم دنبال کار. روش نمی‌شه اینجا. گفت یه کار نون و آبدار گیر می‌آرم بعدش زحمت‌و کم می‌کنیم.
اخم صنم غلیظ‌تر شد. رخساره لبخند محزون دیگری زد و نگاهش را بالا برد.
_ مرده دیگه. غرورش برنمی‌داره نون‌خوره یکی دیگه باشه. منم گفتم هرجا بری باهات می‌آم.
نگاهشان درهم گره خورد. مردمک چشمان تازه‌عروس لرز خفیفی کر

162
54,656 تعداد بازدید
76 تعداد نظر
234 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید