اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت دویست و بیست و یکم
زمان ارسال : ۷۰ روز پیش
صنم عصبی وسط حرف طاهر دوید. طاهری ولی صبوری کرد و آهستهتر پرسید:
_ اگه اجازه بده زن اون پسر شه تو ضمانت میدی که خوشبخت شه؟
نگاهشان درهم تنید. صنم مکثی کرد و درمانده و ریزریز سرش را تکان داد.
_ نمیدونم. من دیگه هیچی نمیدونم طاهر. فقط..
_ فقط چی؟
_ فقط درد عشق کشیدمو میدونم که علاج نداره. توام کشیدی، توام میدونی که علاجش سخته.
با التماس نگاهش کرد. ادامه داد:
_
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.