پارت دویست و بیست

زمان ارسال : ۷۱ روز پیش

او صدای بلند گریه‌اش را رها کرد و صنم نگاه تندی در حیاط چرخاند.
فکری به سرش زده بود. تصمیمی ناگهانی و شاید عجولانه. طولی نکشید که بی‌حرف از کنار مادرش پرید و خودش را به گوشه‌ی حیاط رساند. میله‌ی بلند و محکمی که خاتون توسط آن از بشکه نفت می‌کشید را برداشت و مقابل چشمان حیرت‌زده‌ی خاتون از پله‌های زیر زمین سرازیر شد.
خاتون درمانده سرکی کشید و ناله زد:
_ چی‌کار میکنی دختر؟

162
54,591 تعداد بازدید
76 تعداد نظر
234 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید