اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت دویست و نوزده
زمان ارسال : ۷۲ روز پیش
ثریا دم رفتن سفارش کرده بود. کلی حرف و نصیحت و دلداری که مقاوم باشد و جای غصه خوردن چاره بیاندیشد. اما مگر چارهای هم برایش مانده بود. گردن کلفتی که برای خواهرش دندان تیز و درماندگی را به جان پدرش انداخته بود، هزارباره قدرتمندتر از نظام و مکارتر از شهباز بود.
و بینوا خواهر قشنگش، بیچاره پدرش، مظلوم مادرش. گویا دنیا تشنهی انتقام گرفتن از آنها بود. انتقام بیگناهیشان، بیدست و
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.