پارت دویست و پانزده

زمان ارسال : ۷۶ روز پیش

صنم سینه پر کرد و همزمان با پس دادن نفسش آه سنگینی پس داد. نگاه رخساره با التماس بین دو گوی نگران و زیبای او می‌چرخید. صنم لب باز کرد و پرسید:
_ اسمش چیه؟ چی‌کاره‌س این یکی؟
گل از گل دختر شکفت. ذوق زده و بی‌پروا از جا پرید و دستی به دامن کلوش گلدارش کشید.
_ اسمش یارعلی! یه کم صبر کن تا بگم برات.
گفت و از کنار او گذاشت. نگاه زن متاسف به عقب‌سرش چرخید. دخترک قفل صندوقچه‌ی چوبی و

162
54,511 تعداد بازدید
76 تعداد نظر
234 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید