پارت دویست و دوازده

زمان ارسال : ۷۸ روز پیش

یا صغری را مامور کند تا پیراهن اتو کشیده‌ی دیگری برایش آماده کند.
در همین حین ضربه‌ای به در اتاق خورد و توجه طاهر را جلب کرد.
عباس از پشت در نجوا کرد:
_ می‌تونم بیام تو؟
صنم بلافاصله دست روی گونه‌هایش کشید و سمت در چرخید. طاهر هم دست از شانه‌های او گرفت و جواب پسرش را داد:
_ در بازه بابا، بیا تو.
او سینه سپر کرد و دستی به لباس ترش کشید. ماه‌صنم هم به ناچار کنار دستش ا

162
54,485 تعداد بازدید
76 تعداد نظر
234 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید