پارت دویست و سوم

زمان ارسال : ۸۶ روز پیش

لب‌های نامی از دو سو کشیده شد و لبخند محوی زد. شهاب رقص ابرویی برایش آمد و گفت:
_ خودتی جناب‌. خوش گذشت بدم خوش گذشت.
گوشه‌ی لب مرد همچنان زیر دندانش بازی‌بازی می‌کرد. شهاب چرخید و در حالیکه از اتاق بیرون می‌رفت گفت:
_ الانم دارم می‌رم ببینم چطوری شاپر خاله‌شو قیچی کنم که کمتر لب بومم سرک بکشه.
_ خیلی تخسی، بزار اول گرد سفر از رو لباست پاک شه، بعد بشین برا قومش نقشه بریز.

162
54,139 تعداد بازدید
76 تعداد نظر
234 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید