اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت دویست و دوم
زمان ارسال : ۸۷ روز پیش
_ اون روزی که محض خاطر دخترت رو زندگی من قمار کردی فکر اینجاشو نکرده بودی.
نگاه شهباز همچنان با او بود. صنم ادامه داد:
_ چاهکن همیشه ته چاهه. حقهای که زدی گریبان خودتو گرفت. کو؟ پس چی شد؟ تو که میگفتی زورم از نظام بیشتره؟ چی شد پس جلو پسرش کم آوردی؟
_ بر دیوانه حرجی نیست دختر. با نظام میشه معامله کرد ولی با پسرش فقط باید کنار اومد.
_ با تباه کردن زندگی من؟
_ با هر چی که ع
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.