پارت دویست و یکم

زمان ارسال : ۸۸ روز پیش

اما کارش به ایستادن نکشید. کف دستش روی زمین ماند و نگاهش قاب در را نشانه رفت.
همانجا، در همان حال ماند و مات‌زده به‌حضور پرقدرت مردی که بیشتر شبیه کابوس بود تا آدمیزاد خیره شد. شهباز با چشم ریشخند و با هر قدم تحقیرش می‌کرد.
ماه‌صنم آب دهانش را بلعید و ناله‌زد:
_ تو اینجا چی کار داری؟
پیش آمد. آهسته‌آهسته، خونسرد، ساکت.
همان آدم بود. همانی که روزی ناغافل سر از زندگیش

162
54,118 تعداد بازدید
76 تعداد نظر
234 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید