پارت چهل و هفتم

زمان ارسال : ۱۱۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

سرم‌و آوردم بالا که با دوتا چشم ترسیده رو به‌رو شدم. یه لحظه ته دلم قلقلکی شد. دلم می‌خواست لبخند بزنم اما نتونستم.
فقط با صدایی که به گوش خودم هم ناواضح بود گفتم:
-همسرم نیست.
خانمِ آروم من‌و از آغوشش بیرون کشید. اشکاش‌و پاک کرد و گفت:
-دختر منم جوون بود. خیلی! وقتی دیدم اونطوری خودت‌و می‌زنی یک لحظه قلبم گرفت. فکر کردم لیلای من داره خودش‌و می‌زنه.
نوازش‌وار دستی به

485
109,924 تعداد بازدید
343 تعداد نظر
77 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Aa

    00

    ممنون زیبا بود🌺🌹

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید