پارت چهل و ششم

زمان ارسال : ۱۱۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

آروم خودمو از بغلش کشیدم بیرون و سعی کردم نگاهش نکنم. آخه می‌ترسیدم از نگاهم بفهمه حالم دگرگون شده و فکر کنه جنبه ندارم و با کوچک‌ترین محبتش حال و هوام عوض می‌شه.
یعنی من انقدر زود دلبسته بودم؟ اگه نبسته بودم این تپش ناهماهنگ قلبم چی می‌گفت؟! من کی انقدر بی‌پناه شدم که با کوچکترین محبتی این‌طور به هم می‌ریزم؟!
آروم صدام زد:
-مهوا! خوبی؟
صدام‌و صاف کردم و نگاهم رو به رو

485
109,896 تعداد بازدید
342 تعداد نظر
77 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • لیلی

    00

    خوب دیگه قصه تموم شد مهرو رو شوهرش دادیم تمااام😄😄

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید