ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت چهل و پنجم :
با صداش به خودم اومدم:
-تیپم انقدر بده که لبخند ملیح میزنی بهش؟
چشمام که روی کفشش بود رو آوردم بالا و به صورتش نگاه کردم. لبخندمو جمع کردم و
گفتم:
-نه. برای خان بودن زیادی سوسولی.
اخم ریزی کرد، اما لباش داشت میخندید. لبخند غمگینی زد و رفت کنار در و قبل این که بیرون بره گفت:
-تو هم برای این همه درد خیلی کوچولو بودی. در رو بست و منو تو بهت حرفش گذاشت. چرا اینطوری می
Aa
10واقعا دیگه اعتمادشو از دست داده ممنون زیبا بود👏🌹🌺