پارت چهل و پنجم

زمان ارسال : ۱۲۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

با صداش به خودم اومدم:
-تیپم انقدر بده که لبخند ملیح می‌زنی بهش؟
چشمام که روی کفشش بود رو آوردم بالا و به صورتش نگاه کردم. لبخندم‌و جمع کردم و
گفتم:
-نه. برای خان بودن زیادی سوسولی.
اخم ریزی کرد، اما لباش داشت می‌خندید. لبخند غمگینی زد و رفت کنار در و قبل این که بیرون بره گفت:
-تو هم برای این همه درد خیلی کوچولو بودی. در رو بست و من‌و تو بهت حرفش گذاشت. چرا این‌طوری می

485
109,850 تعداد بازدید
342 تعداد نظر
77 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Aa

    10

    واقعا دیگه اعتمادشو از دست داده ممنون زیبا بود👏🌹🌺

    ۴ ماه پیش
  • زهرا

    00

    عالی بود❤️ 🔥

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید