پارت دویست و هفده

زمان ارسال : ۸۴ روز پیش

- بازم؟
رو به همایون که در چارچوب در اتاقش ایستاده و با اخم نگاهش می‌کند، سرش را بالا پایین می‌کند و کاغذ درون دستش را در هوا تکان می‌دهد.
- دست بردار نیستن ظاهرا.
همایون جلوتر می‌آید. با یک دست در جیب سرش را جلو آورده و نامه‌ی تهدیدآمیزی که در دست صدراست را می‌خواند.
- بی‌خیال این پرونده شو داداش! اینا خطرناکن. دیدی که... دادگاه دیروز هم چیزی دستتون رو نگرفت.
کیفش ر

1448
464,080 تعداد بازدید
2,183 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Aa

    00

    واقعا همینطوره وامثال صدرا جلوشون بایستن هم کم .شاید کار همسر سابق آوا باشه 🤷 ♀️ممنون عالی بود🌹

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    هر چیزی ممکنه.🥰🌺

    ۳ ماه پیش
  • اسرا

    00

    ممنون باتو😘⚘

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    قربونتون🥰

    ۳ ماه پیش
  • یانا

    00

    درود آوا بتونه تاثیر مثبت روی صدرا داشته باشه نسبت به پرونده خطرنا کی که تهدیدشده

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    سلام جانا. آوا ظاهرا تو همه‌ی جنبه‌های زندگی صدرا داره تاثیرگذار میشه.🌺

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید