طلسم تارادیس به قلم طیبه حیدرزاده
پارت پنجاه و ششم :
این فکر باعث شد تا مثل آدم های جنون زده به طرف میله ها بدوم و با تمام توانم جیغ بزنم.
میله های قرون وسطایی را چنگ زده و با تمام قدرتم تکان می دادم:
-کمک...کم... .
حبیب با تمام توانش مرا دراغوش گرفت و دمگوشم با صدای آرام گفت:
-هیس...آروم باش. الان گیتا وسندی ها رو به اینجا می کشونی!
از او و این خودخواهانه رفتارکردنش نفرت داشتم.
دستهایش که د