پارت صد و نوزده

زمان ارسال : ۷۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

حس می‌کرد هر آن قلبش از سینه بیرون می‌جهد. مهران به زبان روسی چیزی به راننده گفت و او نیز از سرعتش کاست. تانیا اتفاقات جدید را در ذهنش حلاجی کرد. گروه جدیدی به آن‌ها ملحق می‌شد... بعد چه اتفاقی می‌افتاد؟ احساس خطر می‌کرد. هیچ ایده‌ای نداشت و نمی‌دانست چه اتفاقی قرار است بیفتد. از انتظارهای این چنینی متنفر بود. این‌که حتی نمی‌توانست ثانیه‌ی بعد را حدس بزند و هیچ چیز حتی مرگش به اراده

111
34,137 تعداد بازدید
164 تعداد نظر
141 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.