مردمک سفید به قلم سحر حاجیوند
پارت بیست و دوم
زمان ارسال : ۱۳۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
گفت و صدای شماتتبار زندایی بلند شد.
-سبحان...
عکسالعملی بدی به کارش نشان ندادم. ولی در عوض زندایی اخم کرد و خانمبزرگ ناامید از کار سبحان عصا به زمین زد و رفت تا جای همیشگیاش بنشیند.
-چیه! یه چای خوردنم به ما نمیب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ساناز
10یه حسی بهم میگه که آن اتوی ی که می گفتن از مرد نگرفته اند به هدی مربوط بود