پارت دوم

زمان ارسال : ۹۴ روز پیش

دمپایی گشادی که پایم بود از پایم در می‌آید و درد آنقدر بد در بدنم می‌پیچد که یک لحظه فکر می‌کنم در حال جان دادن هستم. از اینکه می‌میرم و از این وضعیت خلاص می‌شوم؛ نور امیدی در دلم روشن می‌شود و رد کم رنگی از لبخند را بر لبان ترک خورده‌ام می‌نشاند. اس ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید