پارت سی

زمان ارسال : ۱۶۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

الینا دهان باز کرد تا چیزی بگوید ولی در آهنی با صدای بلندی غژ غژ کرد. الینا بلافاصله از زمین بلند شد و از در فاصله گرفت.

هر دو نگران چشم به در دوخته بودند تا بفهمند چه کسی پشت این ماجراست.

بعد از چند ثانیه در با صدای مهیبی باز شد و مرد سیاه پوش و درشت هیکلی در چهار چوب آن ظاهر شد. قیافه‌ی زشت و چشمان تماما سیاهش هراسی در دل آن دو انداخت.

مرد کم کم جلو آمد و خریدارانه آ

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.