پارت شصت و هشتم

زمان ارسال : ۱۲۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

وصال لبخندش را مهار کرد و سر به زیر شد: بازم عذر می خوام.
ریحانه عصا زنان تکیه به در حیاط داد: چه حرفیه مرد! اتفاقه دیگه... پیش میاد. شمام واینسا اونجا... بفرما داخل. چایی تازه دمه. بفرما دخترم.
_ ممنون از دعوتتون. اگه ساک و وسایل رو بردارین رفع زحمت می کنم.
ریحانه دست بردار نبود. بی اعتنا به تذکرات همسرش و نگاه پرحرف و متذکرش، برای وصال خواب دیده بود. از آن دست خواب های مادرانه؛ البته

68
21,982 تعداد بازدید
52 تعداد نظر
103 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید