پیله ی پروانه به قلم فرگل حسینی
پارت چهل و هفتم :
مرد قهقه وار خندید. صندلی وارونه وپروانه بسته شده به آن ومردی که چشمانش پر از انتقام بود. ترکیب ترسناک ودلهره آور!
_تو... من چیکارت کردم مگه؟
خنده هوتن تمام شد. صورتش به تلخی زهر میزد. سرش را به سمت پایین تکان داد. پایش را روی گلوی پروانه قرار داد.
_چیکارم کردی؟
این سوال را پرسید وفشار پایش را روی گلوی پروانه بیشتر کرد.
_بشمارم چه کارهای کردی؟
پایش را از روی گلوی
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۱۰ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
هانا
00خسته نباشی فرگل جان چرا نیستی .بیچاره پروانه حامی کم بود حالا نوبت هوتن