پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت نود و هشتم
زمان ارسال : ۱۵۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
من در آن لحظه، از کالبدم جدا شدم. به ذرات ریزی، در هوا تبدیل شدم که پیوسته همچون اکلیل میدرخشیدند، کنار هم جمع میشدند و همچون پروانهای کوچک و آبی پرواز میکردند.
تمامم نگاهی بود که به او دوخته شده بود. اگر چنین حرفهایی را از مردی عادی میشنیدم، شاید اینقدر از هم نمیگسستم؛ امّا من عاشق مردی عادی نبودم و مردی معمولی این جملات را کنار گوشم زمزمه نمیکرد. این مرد که از او وحشت
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
آنوشا
10مرجان جون عزیزم چرا پیج اینستات پریده چندوقته؟... کامنتای پیجای دگیتم که جواب نمیدی میشه این پیام رو ببینی اگه پیج جدید داری فالو کنم...
۵ ماه پیشپرنیا
20واقعاً قشنگ بود مرسی🥺♥️
۵ ماه پیشرقیه لفته حلافی
۲۶ ساله 40مرجان جون تو و ذهن خلاقت فوق العاده هستید این داستان مثل یه مارپیچ بزرگه فوق العاده پیچیده و جذاب اگر نتونی شخصیت های رمان زندگی کنی نمیتونی رمان درک کنی هیجان انگیز و خوندنی ازت بخاطر این قلم ممنونم
۵ ماه پیشMia
110میدونی مرجان،من نمی تونم جلو بقیه رمانتو بخونم،چون اینقد از شدت ذوق صداعایی در میارم که همه به سالم بودنم شک میکنن🤣😬
۵ ماه پیشSaniya
80باورم نمیشه عملا یکساله داریم با پیرانا زندگی میکنیم:)))با کارکتراش، درد هاشون، عشقشون و خوشی هاشون هر چقدر هم که کم باشه...
۵ ماه پیشValentina
110حالا من دلسا یا یه نفر دیگش رو نمیدونم اما به نظرم یکی باید بیاد تو رمان که بتونه یه دوست برای ویونا شه ویونا از این لحاظ زیادی تنهاست مثل بقیه کارکتر ها نیست.از لحاظ عاطفی دوست کمک میکنه دردودل میکنه
۵ ماه پیشRahii
90بنظرم تنها کسی که میتونه به ویونا کمک کنه و دوست خوبی بشه براش دنیزه چون اول از اینکه زندگیشون تقریبا شبیه همه و دوم از اینکه دنیز از لحاظ روانشناس بودنش میتونه کمکش کنه
۵ ماه پیشValentina
100موافقم حقیقتا...ترسا و دلسا هم خوبن البته
۵ ماه پیشValentina
111حتی به نظر من اگه بخوایی همه کارکتر های مرجان رو در نظر بگیری ویونا و نیاز هم گروه جالبی میشن...اخلاق ها شبیهه واقعا حتی طرز عاشقیشون و خیلی چیزهای دیگه هم شبیهه...جفتشون بد هستن🫠
۵ ماه پیشمائده
251فقط منم که منتظرم که بچه های رمان انتقام ابی بیان یا کسی دیگه ام هست؟ یه شدت منتطر ترکیب ویونا و دلسام با ترکیب اروان و رستاکم
۵ ماه پیشM
60طرفدار آروان و دلسام،بددددجووور!از دیروز دارم ازشون توی کامنتا حرف میزنم😃
۵ ماه پیشMAHSA( Mهمون)
40البته از دوروز پیش دارم درباره شون کامنت می ذارم
۵ ماه پیشKara
90گفتیا اتفاقا منم داشتم به ترکیب دلساو ویونا فکر میکردم به نظرم ویونا می تونه جای مرجانو برای دلسا پر کنه...
۵ ماه پیشhelia
40نه منم منتظر ترکیب دلسا و ویوناو اروان و رستاکم
۵ ماه پیشزن رستاک
140من منتظر اونجام ک یکی به ویونا میگه تو روحت رو به شیطان فروختی و ویونا میگه نه من فقط با شیطان خوابیدم😭😭😭😍
۵ ماه پیشFaezeh
01این از اون دیالوگاس که معلوم نیست برای کدوم رمانه؟؟ چون تاحالا نشنیده بودمش؟!
۵ ماه پیش..
70مال همین رمانه در واقع مرجان استوریش کرده بود...البته هنوز بهش نرسیدیم
۵ ماه پیشFaezeh
30آهاااا😍🥲
۵ ماه پیشپریا
70یکی اینجا برگشته از اول داره پیرانا رو میخونه و سر پارت 64 (مرگ هامور) رسیده و از گریه نفسش بالا نمیاد واقعا حتی اگه پایان رمان خوب باشه هم هامور همیشه مثل اون تیکه پازل که نیستش تو رمان میمونه
۵ ماه پیشبازمانده ی پیرانا
120اقاااااا ما منتظر کیسسسس بودیممممم
۵ ماه پیشتیفانی
۲۲ ساله 170بلک اند بلو .. خاص ترین زوج رمان های مرجان .. واقعا باید آفرین گفت برا اینهمه ذوق و احساس و ایده های خفن و ناب خسته نباشی مرجان خانوم قشنگمون
۵ ماه پیشFaezeh
140چقدر منتظر بودم کنارهم بعد از این همه سختی با آرامش بخوابن ولی نشد😪😪 ولی صدای قلب ویونا وقتی رستاک رفت💔💔
۵ ماه پیشFaezeh
140الهی من بمیرم براشون🥺🥺 ببین باهاش چیکار کردن که نمیدونه عشق یا حسادت چیه و فقط میتونه کسی رو بکشه یا ازش محافظت کنه و بنظر من محافظت از ویونا برای رستاک همون عشقه🥲❤️
۵ ماه پیشFateme
100رستاک درسته خیلی سفت شد تو این پارت اما آیت عمیق بودن احساسشو به ویونا نشون میده و الان تو مرحله انکار و بی محلی بخاطر اینکه هنوز می ترسه به پروانش صدمه بزنه و دوست نداره زخمی از اون باشع بگرددم من 🥲
۵ ماه پیشاسما
160تو این داستان به نظرم رستاک مظلومتر از ویوناس دقیقا مثل لحظه ای که میلاد به صندلی زنجیر شده بود و نمیزاشت دنیز نزدیکش سه میترسید بهش آسیب بزنه 💔💔💔💔💔💔💔
۵ ماه پیش
Kosar
50حرفهای رستاک از صد تا دوست دارم قشنگ تر بود🥹🫀