پارت هشتم

زمان ارسال : ۲۳۸ روز پیش

اجرام که تموم شد سریعتر از همیشه لباس عوض کردم و وسایلم رو جمع کردم.

صورتم رو که شستم از اتاقک بیرون زدم.

منتظر بوراک نموندم.

دلم نمیخواست هر شب منبرسونه و زحمت بردنم تا خونه به دوشش بیافته.

دیروقت بود اما تنهایی از رس ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید