پارت یکم

زمان ارسال : ۹۶ روز پیش

تا جایی که توان داشتیم می‌دویدیم، جوری که شک نداشتم قبلاً اتفاق نیفتاده، حتی تو دوران بچگیمون، حتی وقتی بابا دنبالمون می‌کرد و می‌دونستیم وقتی گیرمون بیاره یه گاز محکم از صورتمون می‌گیره، از اونا که ردش می‌موند و جیغمون و درمیاورد!

- میلاد، بد ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید