عطر به قلم راضیه نعمتی
پارت پنجاه و نهم
زمان ارسال : ۱۱۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
ساعت ده صبح روز جمعه بود که مهرداد با نور مستقیم آفتاب که به صورتش میخورد، آرام پلک زد و چشم گشود. هوا آن ساعت روز بیاندازه مطبوع و دلچسب بود و حس نشاط و سرزندگی به روح تزریق میکرد. سرش را آرام چرخاند. نگار سر بر شانهی او به خواب رفته بود. با ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
طاهره
۳۴ ساله 00عالیه