عطر به قلم راضیه نعمتی
پارت شصت
زمان ارسال : ۱۱۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
کمی بعد شهرزاد آرام برخاست و میز صبحانه را ترک کرد. نگار دور شدنش را از جمع دنبال کرد و یادش آمد شهرزاد سر میز دائم سرش توی گوشی بود و انگار با کسی چت میکرد. با خود گفت: «حتماً اون پسره دوباره اعصابشو به هم ریخته.» بااجازهای گفت و به اتاق شهرزاد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
10شهزادخوب میدونه خوانواده اش باآرش مخالف 🙏💋💞