پارت صد و سی و سوم

زمان ارسال : ۱۱۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه



- آره، همون حرف‌هاش هم باعث شد داداش بزرگه‌م فریدون از مامان رو برگردونه. برادرهام پسر واقعی مامانم نیستن، بابام یه زن داشته که فوت کرده، ولی رابطه‌شون با مامانم خیلی خوب بود. فریدون بعد از شنیدن حرف‌های مامانم همش دنبال این بود که آبروریزی رو جمع کنه و دامنگیر من نشه. ایرج هنوز مامان رو دوست داشت ولی کاری ازش برنیومد. کلی با فریدون و خانم‌جانم بحث کرد که وقتی من راضی نیستم نب

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سحر

    ۳۴ ساله 00

    آخی خداکنه حداقل شمس و پیدا کنه چه ذوقی کرد

    ۴ ماه پیش
  • فرناز نخعی | نویسنده رمان

    اره طفلکی خیلی ذوق کرد

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.