پارت صد و سی و دوم

زمان ارسال : ۱۱۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه



هق‌هق کوتاهی کردم و بغض‌آلود گفتم:
- بهم قول داده بود بدون مامانم برنگرده خونه...

- سؤال من این نیست که انگیزه‌ش چی بوده. چطوری خبر داشته مامانت فعال سیاسی بوده و ممکنه گیر افتاده باشه؟

از پشت پرده‌ی اشک نگاهش کردم. مغزم از کار افتاده بود.

چند لحظه منتظر ماند و وقتی دید من ساکتم گفت:
- فقط یه جواب براش هست. شوهرت هم سیاسی بوده. با مامانت کار می‌کر

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.