حزین به قلم طیبه حیدرزاده
پارت هشتاد و یکم
زمان ارسال : ۹۷ روز پیش
ولی درون تاریکی مطلق نوری از روشنایی می بینم. هزاران حباب رنگی در اطرافم می ترکند. چشمان پر از مهر سمیر را می بینم. از آغوشش پیچکهای امین الدوله دورمان شروع به رشد می کند. من تبدیل به هزاران قطره آب می شوم در دل مویرگهای تنش غرق می شوم. در تمام سلولهایش جاری می شوم.
حررات قلبش مرا به تکه های ذغال تبدیل می کند. درون دهلیزهای قلبش کودکی غمگین می بینم که در فراقم نی لبک می نواز
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.