پارت هفتاد و نهم

زمان ارسال : ۴۵ روز پیش



لقمان کنار بخاری روی مبل رنگ و رو رفته ای می نشیند. از داخل پالتوی شتری رنگش پیپ قهوه ای رنگی بیرون می آورد. این نگاه مواخذه گرش را دوست ندارم. با حرص خوابیده در ته وجودم کنار بخاری می روم.

-راستی نگار عاشق سابقت بهت سلام رسوند. خوب دم و دستگاهی هم زدی. زندگی جدید بدون آدمهای گذشته برای خودت درست کردی. بدون من، الان یه پسر هم داری. قهرمان ملی شده. حتما خیلی بهش افتخار می کنی.

79
16,611 تعداد بازدید
36 تعداد نظر
116 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید