پارت نوزده

زمان ارسال : ۱۰۳ روز پیش

تلفنش را که روی میز گذاشت، صدای طاها را شنید.

- باز چیکار کرده؟

سر بلند کرد و برای گرفتن برگه‌ای که طاها سمتش گرفته بود دست جلو برد.

- از کلاس اخراج شده... من بعید میدونم این بتونه لیسانسم بگیره... واقعا حیف این همه استعدادش.

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید