شدو به قلم ملیکا کمانی
پارت هفده :
همین تلنگر کافی بود تا اشکی را که با هزار مکافات نگه داشته بود، شُره کند و صدایی را که به قاعدهی چهار بوق، صاف کرده بود، بگیرد.
- دلم براشون... تنگ شده.
هقهق آخر جمله دست خودش نبود، وگرنه دوست نداشت حتی به اندازهی یک دل زدن هم ذهن مق ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما