پارت هفده

زمان ارسال : ۱۰۳ روز پیش

همین تلنگر کافی بود تا اشکی را که با هزار مکافات نگه داشته بود، شُره کند و صدایی را که به قاعده‌ی چهار بوق، صاف کرده بود، بگیرد.

- دلم براشون... تنگ شده.

هق‌هق آخر جمله دست خودش نبود، وگرنه دوست نداشت حتی به اندازه‌ی یک دل زدن هم ذهن مق ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید