پارت پنجاه و چهارم

زمان ارسال : ۸۹ روز پیش

من ربات نیستم:

جعفر آقا بی‌توجه به عصبانیت او با لحنی آرام و متین پرسید:

- چی شده مرد؟ چقدر تندی می‌کنی.

آقای تعمیرکار همانجا وسط مغازه ایستاد و در حالی که از عصبانیت برافروخته شده بود تمام ماجرا برای دوستش تعریف کرد و جمله‌اش را ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید