پارت دویست و هفتم

زمان ارسال : ۹۳ روز پیش

تنها یک لحظه حواسش پرت شالی می‌شود که دارد از روی موهایم به سمت شانه‌هایم سر می‌خورد. قاطع و محکم جوابم را می‌دهد.
- نه.
- خونه‌ای که توش هستی رو واسه اون خریده بودی؟
- نه. یه خونه‌ی دیگه بود. بعدا فروختمش که دیگه یادش نیفتم. تنها چیزی که از مریم و خاطراتش مونده همین عکس نصف شده‌ست که خودم ازش گرفته بودم.
- هنوزم درگیرشی.
با نگاهی ملایم تکیه‌اش را از میز می‌گیرد و رو

1447
463,661 تعداد بازدید
2,181 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zahra.s

    10

    آخی صدرا ناکام موند 😂چقدر قشنگن این دوتا آخه

    ۳ ماه پیش
  • یانا

    10

    درود خانم اضعری این صدرا میخواد بره بالای هجده سال وعشقولانه در کنه . اما طفلی آوا وسط راه قیچی میکنه.

    ۳ ماه پیش
  • Aa

    20

    👏🌹🌺

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید