تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت دویست و هفتم
زمان ارسال : ۹۳ روز پیش
تنها یک لحظه حواسش پرت شالی میشود که دارد از روی موهایم به سمت شانههایم سر میخورد. قاطع و محکم جوابم را میدهد.
- نه.
- خونهای که توش هستی رو واسه اون خریده بودی؟
- نه. یه خونهی دیگه بود. بعدا فروختمش که دیگه یادش نیفتم. تنها چیزی که از مریم و خاطراتش مونده همین عکس نصف شدهست که خودم ازش گرفته بودم.
- هنوزم درگیرشی.
با نگاهی ملایم تکیهاش را از میز میگیرد و رو
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
Zahra.s
10آخی صدرا ناکام موند 😂چقدر قشنگن این دوتا آخه