پارت چهل و چهارم :


بسه شیوا! کی رو مقصر می‌دونی؟ خان روستاتون رو؟ اون که این همه حمایت کرد از ما؟! اون کسی رو که انقدر کمکمون کرد؟ من می‌دونم بی‌گناهی، اما نباید کسی رو مقصر بدونی.
بعد برگشتم سمت پونه. اخم نکردم بهش چون می‌دونستم چقدر یه خواهر به برادرش عشق داره. اما سمتش رفتم و با جدیت گفتم:
-پونه من این همه جنگیدم برای بی گناهی شیوا! لااقل شما باور کنید. بذارید این همه دردسری که کشیدم حداقل یه

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۶۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • زهرا

    10

    هییی شیوا بد رومخه چه جور عذاب وجدانم نداره خوب آزادت کرد لااقل گمشو برو چرا پیله کردی چسبیدی بهش حالامهوا یه خریت دیگه کرد گفت باهم باشین توچه پرروئی که چسبیدی بهش ول نمیکنی 😠#پیشنهادی❤️ 🔥👍

    ۹ ماه پیش
  • روژان کاردان | نویسنده رمان

    🥰🙏🏻

    ۹ ماه پیش
  • م

    10

    چه دفاعی میکنه ازشیوای خائن مارموز....

    ۹ ماه پیش
  • Aa

    00

    👏👏👏🌹🌹🌹🌹

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.