پارت چهل و سوم

زمان ارسال : ۱۳۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه



سریع داخل حمام رفتم و شیر روشویی رو باز کردم تا گرم شه. با احتیاط و جوری که به زخمم فشار نیاد خم شدم و به زحمت سرم رو شستم.
همین که آب رو بستم چند تقه به در خورد و پونه از پشت در گفت:
-بیا مهوا جان. حوله آوردم برات.
تشکر کردم و حوله رو ازش گرفتم و دور موهام پیچیدم. از حمام بیرون اومدم و به اتاق رفتم.
در زده شد و شیوا با وسایل پانسمان که تو دستش بود اومد سمتم و گفت:
-عز

484
109,704 تعداد بازدید
342 تعداد نظر
77 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زهرا

    02

    واقعناا نکنه خیانتی که ازش دم میزنن یه سرش به خان میخوره منظرم اینکه خان هم تومسئله شیوا شوهرش بوده حتی به تصادف یاسوءتفاهم

    ۴ ماه پیش
  • Aa

    01

    شاید شیوا به پندار گیر داده بود 🤔🤷 ♀️👏🌹

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید