پارت چهل و سوم :



سریع داخل حمام رفتم و شیر روشویی رو باز کردم تا گرم شه. با احتیاط و جوری که به زخمم فشار نیاد خم شدم و به زحمت سرم رو شستم.
همین که آب رو بستم چند تقه به در خورد و پونه از پشت در گفت:
-بیا مهوا جان. حوله آوردم برات.
تشکر کردم و حوله رو ازش گرفتم و دور موهام پیچیدم. از حمام بیرون اومدم و به اتاق رفتم.
در زده شد و شیوا با وسایل پانسمان که تو دستش بود اومد سمتم و گفت:
-عز

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۷۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • زهرا

    02

    واقعناا نکنه خیانتی که ازش دم میزنن یه سرش به خان میخوره منظرم اینکه خان هم تومسئله شیوا شوهرش بوده حتی به تصادف یاسوءتفاهم

    ۹ ماه پیش
  • Aa

    02

    شاید شیوا به پندار گیر داده بود 🤔🤷 ♀️👏🌹

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.