دادگاه مردگان به قلم سهیلا عبدی
پارت هفتاد و هفتم
زمان ارسال : ۱۹۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
دستش را مشت کرد. محفظه شیشهای از آزمایشگاه غیب شد و از دروازه عبور کرد. پشت شیشه فرازمینی قد کوتاهیی دیده شد. که مشتهایش را روی شیشه میکوبید و پدرش را صدا میکرد.
خاروس ترسیده فریاد کشید:
- خوزه! فرزندم!
خاروس تلاش کرد تکان ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما