دادگاه مردگان به قلم سهیلا عبدی
پارت هفتاد و هشتم
زمان ارسال : ۱۹۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
الکس سر تکان داد و هر دو دستش را بلند کرد دیواری شفاف میان آن ها و فرازمینیها ایجاد کرد تا آن دو صدایشان را نشوند. به ریچارد و اریکا گفت:
-
- من خوزه رو با خودم میبرم، فعلا این دوتا همینجا اسیر لوحها میمونن تا من برگردم و بهتره مر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما