حافظه ی روشن آب به قلم رویا ملکی نسب
پارت شصت و ششم
زمان ارسال : ۱۰۰ روز پیش
جمشید پرسید: اوضاع چه طوره؟
_ شکر... می گذره.
_ از منصوری شنیدم دیروز اولین جراحیت رو انجام دادی.
نگاه حامی به جمشید با جدیت و ناراضی بود. عادتش بود دورادور آمار اعمال و زندگی اطرافیانش را داشته باشد. در هر حال و هر مکان کسی در حال پاییدن شان و خبررسانی به جمشید بود. کنترل بود یا عدم اعتماد یا هر چیزی دیگر، هیچ به مذاق حامی خوش نمی آمد.
_ ماشاءلله به منصوری! خیال می کردم فقط جانش
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.