پارت شصت و پنجم

زمان ارسال : ۱۰۳ روز پیش

دقایقی بعد با سر گیجه قدمی عقب رفت. دست دامیار دور کمرش حلقه شد و او به پشت روی دستش خم شد. کوتاه خندید و نفس زنان پلک خواباند. حرارت دست دامیار و هرم نفس سوزانش را حس کرد.
آرام پلک گشود و نگاهش قفل چشمان مخمورش شد. نگاه عطشناک و تحسین گویش دلش را لرزاند و نفسش را برید. دامیار نرم نرمک صاف ایستاد و پروا متعاقبش کمر صاف کرد.
ترانه با دهان باز به آن دو خیره بود و چشمان منتظر پروا به دهان

66
20,145 تعداد بازدید
52 تعداد نظر
94 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید