پارت نود

زمان ارسال : ۷۷ روز پیش





صدای خنده‌اش که برای چندمین بار بالا رفت، امیرطاها مشتش را پُر کرد و محکم به پهلویش زد تا مراعات کند. محوطه‌ی بازِ رستوران و وسعت کمش، باعث شد سرها برای چندمین بار سمت‌شان چرخیده شود. نمی‌فهمید چرا سرخوش شده و بی‌خودی هم می‌خندد. چنان هم قلیان می‌کشید انگار هر شب پای بساط نشسته است. حرکات زننده‌اش حرص شهبد را هم درآورده بود. فهمید چندباری سمت شیدانه چرخید توپ و تشر

92
23,292 تعداد بازدید
109 تعداد نظر
122 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید