بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت هشتاد و هفتم
زمان ارسال : ۸۳ روز پیش
کم حوصله شده بود. با اینکه از تیزی هوا داشت کم میشد، مدام گُر میگرفت. دیگر نمیتوانست مثل قبل موهایش را دورش بریزد و به قول امیرطاها با آن شرارهای آتش برایش دلبری کند. برخلاف میلش که همیشه موهایش دورش بود، خرمن موهایش را بالای سر بهم پیچید و کلیپسی زیرش زد. زیاد بهش سخت نگرفت تا از گوشه کنار صورتش آویزان باشد. سمت هنرجوی تازهکارش رفت که داشت با ناکوک زدن روی سنتور
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.