پارت چهل و هفتم

زمان ارسال : ۹۵ روز پیش

خندان به میز غذا خوری اشاره کرد.

- پاشو غذا بخوریم.

نگاهم به میز چیده شده افتاد و با شرمندگی گردنم را مالیدم.

- می‌خوردی.

مهر و محبت صدایش به دلم نشست.

- تنهایی؟!

از روی کاناپه برخاست و به سمت میز رفت.
...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید