پارت چهل و ششم :

هنوز کلبه را کامل دور نزده بودم که صدای مکالمه‌اش را شنیدم.
- واقعا دستت درد نکنه، اگه تو رو نداشتم چکار می‌کردم من فاطی.
کمی بعد کنار در کلبه، در حالی که یک دستش در جیب شلوار مشکی اسپرتش بود و با دست دیگرش موبایلش را روی گوشش نگاه داشته بود، او را دیدم.
- جات خالی هوای اینجا خیلی عالیه، زبونم رو نمی‌فهمی که هربار می‌گم بیا نمی‌آی و دو روز بی دغدغه رو از دست می‌دی هیچ، جور کار

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۳۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.