پارت چهل

زمان ارسال : ۱۰۳ روز پیش

می‌گفتم، من از آنکه نتوانم خوددار باشم و عملی انجام بدهم که دستِ دلم مقابلت رو شود، خوف دارم؟

می‌گفتم اگر دیشب گفتم ساعت یازده صبح راه بیفتیم. علاوه بر آنکه به فکر استراحت تو بودم. از سویی دیگر هم به آن می‌اندیشیدم که تا بعد از ظهر که فرهاد و ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید