پارت هفتاد و ششم

زمان ارسال : ۱۰۴ روز پیش



می توانستم دستورات لقمان را زیر پا بگذارم و پیش پلیس می رفتم،ولی مغزم هشدارمی داد نگار به اندازه ای ازمن نشانه برجای گذاشته که کمترین مجازاتم طناب دار است.

دیگر توان جنگیدن با هیچکس را ندارم. فقط دلم کمی آرامش وخواب ابدی می خواست.

با خستگی ازماشین پیاده می شوم. سوزسرد شبانه در تمام جانم می پیچد.

سمیرساک را روی شانه اش می گذارد. با سنگ ریزه ای به در می کوبد.

86
20,541 تعداد بازدید
37 تعداد نظر
116 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید