پارت شصت و پنجم :

با نگرانی شماره ی مادرم را گرفتم ،از شدت استرس انگشتانم را روی ران پایم فشردم ،با اولین بوق صدای پر از نگرانی و وحشت مادرم را شنیدم :
_ سوگل کجایی ؟
چشمانم را به هم فشردم ،از اینکه مادرم را در این حال می دیدم پر از شرم و پشیمانی شدم :
_ ببخشید مامان میام توضیح میدم .
صدای جیغ مادرم از پشت تلفن نشان از کم طاقتی و صبری که دیگر لبریز شده بود را داشت :
_ ما رو نصف عمر کردی ،کجایی

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۲۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.