ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت چهل و سوم :
سریع داخل حمام رفتم و شیر روشویی رو باز کردم تا گرم شه. با احتیاط و جوری که به زخمم فشار نیاد خم شدم و به زحمت سرم رو شستم.
همین که آب رو بستم چند تقه به در خورد و پونه از پشت در گفت:
-بیا مهوا جان. حوله آوردم برات.
تشکر کردم و حوله رو ازش گرفتم و دور موهام پیچیدم. از حمام بیرون اومدم و به اتاق رفتم.
در زده شد و شیوا با وسایل پانسمان که تو دستش بود اومد سمتم و گفت:
-عز
زهرا
02واقعناا نکنه خیانتی که ازش دم میزنن یه سرش به خان میخوره منظرم اینکه خان هم تومسئله شیوا شوهرش بوده حتی به تصادف یاسوءتفاهم