پارت بیست و پنجم

زمان ارسال : ۹۵ روز پیش

ساعتی بعد سهند تنها درون اتاق نشسته بود و در دل دعا می‌‌کرد زودتر خبری از مهرداد برسد که همان لحظه در اتاق باز شد و نگاه پریشانش به آن‌‌‌‌سو کشیده شد... مهرداد همان‌‌طور که یک دستش را به دیوار گرفته بود و با دست دیگر به قلبش چنگ می‌‌زد توی اتاق نمایا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید